پ۶

ویو ات
داشتم سوار تاکسی می شدم که کوک دستمو گرفت
+اینجا چیکار میکنی ؟
_ اومده بودم پیش دوستام
+اوکی بیا بریم خونه


جوری رفتار کردم که انگار ندیدم دختره رو بوسیده
عوضی خیانت کار
رفتیم خونه . خیلی خسته بودم و زود خوابم برد


از خواب بیدار شدم و کارهامو انجام دادم و رفتم کوک رو بیدار کردم
و بهش صبحانه دادم بخوره

+مرسی ، خیلی خوبه

_ خواهش ( سرد )

+چیزی شده ؟

_ نه هیچی

+خیله خوب من دیگه میرم سرکار

زیر لب ات : حتما کارت رفتن توی بار و خیانت به منه

+چیزی گفتی ؟

_ نه

+خدافظ

_ خدافظ

وقتی رفت یهویی زدم زیر گریه، آخه چرا باید به من خیانت بشه
مگه من چی از دخترای دیگه کم دارم
باید یه جور حرصشو دربیارم ولی چجوری ؟
که دیدم یونا زنگ زد

یونا : الو ات
_ بله
یونا : میگم میتونی ...







شرط
۵ لایک
۱۰ کامنت
دیدگاه ها (۱۲)

پ ۷

پ۸

پ۵

پ۴ویو ات صبح بیدار شدم که دیدم توی بغل کوکم و سرش بالای سرمه...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

عشق مافیایی p8

رمان جیمین ( خیانت ) پارت یک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط